شلم شورباهای مخ من!

از آبان پارسال سه تا تصمیم مهم گرفتم.اولین تصمیمَم این بود که هر ماه یک کتاب بخونم.دومی،ورزش کردن به شکل مستمر و جدی بود که بعد از دوسال و پنج ماه اَدَسَر شروع کردم.تصمیم مهم بعدی ترک سیگار بود.سی آبان سال پیش آخرین نخ رو کشیدم.البته فقط سه سال به شکل جدی سیگار کشیدم،خیلی سیگاری تیری هم نبودم.ولی خب! برای من که یک عُمر سخت ورزش کرده بودم اُفت داشت.ترک سیگار در روزهای اول برام سخت بود و وسوسه می شدم.ولی بعد از مدت کوتاهی برام عادی شد.پی نوشت:*متاسفانه در پاییز امسال اصلا ورزش نکردم.مرداد ماه بهترین ماه ورزشی من بود.با اینکه یک کیلو هم وزن کم کرده بودم،جوری حجم آوردم که پیراهن و تی شرت به بدنم می چسبید! (فکر کنم به خاطر کراتینِ خوبی بود که استفاده می کردم.)ولی الان مثل چوب لباسی شدم!*باز متاسفانه کلی کتاب نخونده هم رو دستم مونده!وحشی و سه خواهر "چخوف" از پارسال توی کشوی زیر میز تلویزیون جا خوش کردند و البته سه گانه توماس هریس که یک وَرَق هم بہشـون نزدم! + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ساعت 17:47 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

دیروز آرش میراحمدی فوت کرد.هر وقت تصویرش را می دیدم یاد حسین سرشار و بازی فوق العاده اش در فیلم "اجاره نشین ها" می افتادم.•پ. ن: حال و هوای این روزهای ایران،بی شباهت به فیلم اجاره نشین ها نیست.پی نوشت:این متن را در روز بیست و نه شهریور نوشته بودم تا بعد از مدت ها وبلاگ را بروزرسانی کنم.امروز بیست و سه مهر،مهرجویی خالق این اثر و همسرش وحیده محمدی فر توسط یک "پناهنده" کشته شدند.همسر مهرجویی چند روز قبل،درباره تهدید شدنش به قتل توسط یک بیگانه! در شهرکی که زندگی می کردند،هشدار داده بود. + نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم مهر ۱۴۰۲ساعت 23:52 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

کاش به جای حمیدرضا اَلداغی،حمیدرضا بَوالی می رفت زیر خاک،وَ البته تک تک اعضای انجمن ضد ایرانی "دیاران" که باعث افزایش مهاجرین "خطرناک و بی شرم" در ایران شدند.یک فروردین،وقتی داشتم به سمت ایستگاه متروی تهرانپارس می رفتم،دیدم خانومی که از رو به رو میآد بغض کرده که بلافاصله متوجه چند جوان افغان شدم که پشت سر این خانوم با صدای بلند در حال متلک انداختن بودند!فِشَنگی با چندتا اُردَنگی نَهی از مُنکر کردم و رفتم سمت ایستگاه مترو،جلوی ایستگاه پُر از نوجوان و جوان افغان در دسته های هفت-هشت نفره ایستاده بودند.بدون هیچ نگرانی و با خیال راحت در حال ایجاد مزاحمت برای خانوم هایی بودند که از آنجا رد می شدند.اینها همان پناهنده های مظلومی هستند که از دست طالبان فرار کردند تا در ایران "امنیت" داشته باشند.پی نوشت:*جلوی ایستگاه مترو فرهنگسرا پلیس داشت به یک دختر که روسری اش کمی عقب بود تذکُّر می داد.برچسب‌ها: اُردَنگی + نوشته شده در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۴۰۲ساعت 23:9 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

میزان پولی که الان تو حساب بانکےم دارم،آرزوی سه سال پیشم بود.ولی الان حداقل باید سه برابرش رو داشته باشم،تا بتونم برم سراغ کارهایی که سه سال پیش می خواستم انجام بدم.البته همیشه با توجه به تورم و اتفاقات غیرقابل پیش بینی توسط مسئولین! در حال پس انداز و اضافه کردن به سرمایه ام بودم.ولی باز یک سال نگذشته میرم-میریم سر خونه اول!*از بیستُ چندسالگے تا سےاُچندسالگے* + نوشته شده در پنجشنبه هشتم دی ۱۴۰۱ساعت 2:57 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

تو این گروه های تلگرامی یہ چے ڪِ خیلی حالم رو بهم می زنه،این مردهایی هستند که صداشون رو موقع ویس دادن قشنگ میکنند.اکثر صداها هم شبیه به هم! بعضی ها از نرم افزار استفاده می کنند.بعضی ها هم از حنجره خودشون کمک می گیرند.اوه! "بانو" گفتن هاشون...{눈_눈}...یاد سریال مردان آنجلس می اُفتم!همینطور یاد زمانی که تهران پُر از آنجلینا جولی شده بود.( ` ❥ ´)پی نوشت:پرویز نشاط (مجری حالا خورشید) نمونه بارز این صدا قشنگ کن هاست.البته از نظر خودش قشنگہ! ,( º﹃º )╮∩╭ + نوشته شده در جمعه نوزدهم فروردین ۱۴۰۱ساعت 2:47 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

طبق آخرین آمار،هشت میلیون مهاجر افغان در ایران هستند که تعداد آنها تا پنج سال آینده به بیش از ده میلیون نفر می رسد.مهمترین دلیل افزایش قیمت اجاره بها در مناطق کارگرنشین،موج جدید مهاجرت افغان هاست.کارگرهایی که به زودی تعداد بیشتری از آن ها به خاطر نیروی کار ارزان قیمت،خانه نشین می شوند.اکثر کسانی که از مهاجرین افغان و مهاجرت بیشتر آنها به ایران حمایت می کنند جزو قشری هستند که زیاد با این جماعت سروکار ندارند. + نوشته شده در جمعه شانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 20:49 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

دیگه برام مهم نیست که ساعت ۴ عصر شده باشه و من هم از صبح نرفته باشم بیرون.نمی دونم این از علائم افسردگےِ یا به خاطر تغییر فصلِ که انگار منتظرش بودم! منتظر هوای سَردُ تاریکی زودهنگام.خلاصه...امسال حس بهتری نسبت به پاییز دارم. شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

دیروز سه شنبه ترین پنجشنبه سال بود!دیروز پیشِ این گُربه سیاهِ خیره سَر فهمیدم که چندشنبہـ ـست.البته فقط جای سه اُ پنج با هم عوض شدندُ فرقی با روزهای دیگه نداشت.برچسب‌ها: To be, or not to be + نوشته شده در جمعه بیست و سوم مهر ۱۴۰۰ساعت 22:51 توسط احسان | شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

من از بچگی عاشق هاکی رو یخ بودم.یادم میاد صبح های جمعه ڪِ شبکه 3 ساعت های چهار پنج صُبح هاکی رو یخ نشون میداد،بیدار میشدمُ با کلی ذوق بازی هاشون رو تماشا می کردم.همیشه ام افسوس می خوردم که چرا ما تو ایران این رشته ورزشی مُهیجُ پُر زد و خورد رو نداریم! °ಠಿ●ಠಿ°الان یہ چندسالی هست که فهمیدم مااَم داریم! من بی خبر بودم!حـیـف...(╯°□°)╯︵ ┻━┻   پی نوشت:*قدیم ها یه شهربازی تو مینی سیتی بود،اونجا یه مکان مخصوص داشت برای هاکےغلتکے(ôヮô)من زیاد عشق بازی های مثلا هیجان انگیزِ اکثرا حال خراب کن و بعضاً لوس اونجا رو نداشتم.میرفتم پشت این فَنس ها، بازی هاکےغلتکے ها رو میدیدم.*چه شهربازی بود،شهربازی مینی سیتی✨پُر از رنگُ نورُ حالِ خوب. شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب

عجیب بود! دیروز که رفتم آرایشگاه،آرایشگرِ من رو سیم جیم نکرد!ولی طبق معمول کلی بحث سـےآسی کردیم. شلم شورباهای مخ من!...ادامه مطلب